Logo
دیجی بها

خانمی که شما باشی (قسمت پنجم: صمیمیت)

Mahshid

 

واضح هست که صمیمیت یعنی ما دوست داریم با طرف مون راحت باشیم نه؟

 

👈 رفتارهایی  که نشون میده ما صمیمی هستیم اینهاست:

 

➕ حرفای خودمونی،

 

➕ درد و دل،

 

➕ صحبت از گره های ذهنی و روحی مون،

 

➕ صحبت از حس های بدمون،

 

➕ شوخی کردن،

 

➕ از روابط خصوصی مون صحبت کردن،

 

➕ بغل کردن،

 

➕ روبوسی کردن،

 

➕ دست دادن،

 

➕ رفت و آمد زیاد و یا خبر ندادن به میزبان

 

و....

 

ما وقتی با فردی صمیمی هستیم یا میخوایم صمیمی باشیم، بهش سیگنال صمیمیت میدیم....

 

👈 مثلا روابط عروس در خانواده همسرش:

 

➕ وقتی ما با خانواده همسرمون دست گرم میدیم و روبوسی میکنیم سیگنال صمیمیت ارسال میشه؛

 

➕ یا وقتی  قبل از اینکه سوالی از من بکنن،  خودم توضیح میدم که آره دیشب فلان غذا رو خوردیم و علی  همسرم گفت چه خوشمزه بود...قراره امروز عصر  بریم خرید کنیم ...بابامم گفته آخر هفته بیا یه سر بزن و ...این ها هم یعنی من با شما ندار هستم و سیگنال صمیمیت ارسال میشه؛

 

➕ یا اینکه وقتی خانواده همسرمون سوال میکنند اونم سوال از سکانس هایی که خودشون حضور نداشتند و میخوان مطلع بشن و مطلع شدن و نشدن شون، توفیری نداره، ما به سوالات قشنگ مو به مو جواب میدیم...پاسخ به این سوالات، یعنی ما با هم که چیز پنهونی نداریم و سیگنال صمیمیت ارسال میشه؛

 

➕ وقتی ما هر وقت و بی وقت و بدون در نظر گرفتن تایم به خونه کسی میریم، یعنی تعارفات را بذارید کنار! ما با هم ندار هستیم...من فکر نمیکنم که شما شاید میوه و شیرینی ندارید و یا خونه تون به هم ریخته است ...چون مشکلی نیست اگر اینها رخ بده...ما که با هم تعارف نداریم...

اینجا هم سیگنال صمیمیت ارسال میشه (شایدم سیگنال گستاخی + صمیمیت :) ) ...گستاخی زمانی رخ میده که میزبان دوست نداره صمیمی بشه و ما میخوایم صمیمی بشیم و اهمیتی به حال و احوالش نمیدیم...

 
ما آدمها دوست نداریم به خودمون و بقیه سخت بگیریم و درگیر قید و بندهای زیادی باشیم...دوست نداریم برای هر حرکتی، مدام تجزیه تحلیل کنیم که خروجی اون حرکت چیه....برای آدمها سخت میشه که در جلسات غیرصمیمی شرکت کنند...

 

مثلا فرض کنین رفتیم یه خونه ای که مجبوریم لباس رسمی بپوشیم...باید یه مدتی روی مبل بشینیم و راه نریم و جلومون خوراکی های پذیرایی میگیرند با احتیاط برداریم و قشنگ بخوریم ...

و وقتی رسیدیم خونه خودمون، لباس عوض میکنیم و اون شلوار گل گلی خونگی را میپوشیم نفس راحت میکشیم و احیانا آرایشی چیزی داریم میشوریم و سبک میشیم...

یا مثلا ما با همکاران مون راه صمیمیت را در پیش میگیریم، چون در طول روز هشت ساعت باهاشون زندگی مشترک داریم ....وقتی رسمی باشیم خودمون اذیت میشیم...دوست داریم تایم های مشترک مون در حین کار، بگو بخند و دوستانه باشه

 

⚠️ اما صمیمیت یه آفت بزرگی داره، اونم مرزبندی هایی هست که "امکان داره" از بین بره...

 

کلمه "ممکن" را استفاده میکنیم چون برخی آدمها، تحت هر شرایطی، آدم حسابی و محترم هستند و مرزهای دیگران را در نظر میگیرند ولی خیلی ها با سیگنال های  صمیمیت از طرف ما، مرز و محدوده ما را در زیر پا میذارند و وارد حیطه امن ما میشن و ناامنش میکنند...

 

چیزایی که تو اون حیطه، دیدن و شنیدن را از اونجا بر میدارند و می برند جاهای دیگه و ما یهویی میبینیم که سر زبون ها افتادیم و چیزایی پشت مون و جلومون گفته میشه که دوست نداشتیم همه بدونن...یا اینکه توصیه هایی به ما میکنند که خودمون واقفیم ولی نمیخوایم از بقیه بشنویم...

 

مثل این هستش که هفته قبل با همسرمون دعوا داشتیم و تموم شده رفته و الان جوجو سوسو هستیم با هم :)

ولی هنوز بقیه دارند در مورد همون دعوای ما حرف میزنن و یا سرکوفت میدن، یا خوشحالن از اون دعوا و یا توصیه میکنند که چطور با همسرمون رفتار کنیم...

 

🔔 ما با صمیمیت میتونیم امتیازات زیادی بگیریم و همچنین امتیازات زیادی هم از دست بدیم...

 

به عنوان خانمی که سالها قبل رفتار صمیمی داشتم، امتیازاتش را دیدم و خیلی هم خوش گذشته...ولی دود این صمیمیت در جای اشتباه هم تو  چشمم زیاد رفته ...مثل زمانی که برای  همکارم درد و دل  کردم و بعدش از آدمهای دیگر همون درد و دل را شنیدم و حرفم پخش شده...

 

💡 دو معیار، برای اینکه تصمیم بگیریم سیگنال صمیمیت بفرستیم یا نه، باید برای ما مهم باشه: 

 

1) فردی که برای صمیمیت انتخاب کردیم، چطور آدمی است؟ می شناسیمش؟ 

2) مکانی که در اونجا میخوایم صمیمی بشیم، چطور مکانی است؟ می شناسیمش؟

 

مثال:

 

یه تازه عروس پیش خودش میگه: خانواده همسرم به نظر میرسه خوب باشند...مشکلی باهاشون نداشتم...پس صمیمی میشم...

اما اما اما

این تازه عروس، همین جا باید توقف کنه! 

چون هیچ وقت یه تازه عروس نمیتونه ادعا کنه که شناخت کافی نسبت به خانواده همسرش داره! شناخت در طول چند سال رفت و آمد حاصل میشه...

 

بنابراین، اینکه یه عروس بگه:

"به نظر میرسه"...

" حدس  میزنم "...

"احتمالا"...

"وایب خوب ازشون میگیرم" ...

 

تمامی اینها میشه فرضیه!

 

یعنی اون عروس اگر بخواد در ابتدای راه، سیگنال صمیمیت بفرسته، باید متوجه باشه که این کارش ریسک داره! ممکن هستش سیگنال صمیمیت بفرسته و خانواده همسر ترجمه شون این باشه: این عروس گوگولی و صمیمی را میشه ازش کار کشید...کوزتش کرد...کارامون را بدیم انجام بده...رُب خواستیم بپزیم عروس مون میتونه بیاد از صبح تا شب  پای گاز ... (من این رب پختن را تو یه تاپیکی دیدم دیگه تو ذهنم مونده )...فرش خواستیم بشوریم روش حساب کنیم ...

بعد ما به عنوان عروسی که قبلا سیگنال صمیمیت ارسال کرده ایم، تا چنین درخواست هایی می بینیم اولا "نه گفتن" را برای خودمون سخت کردیم و دوم اینکه اگر بگیم نه، مادرشوهرمون آمادگی نه شنیدن را نداره چون قبلا سیگنال صمیمیت را از ما اشتباه دریافت کرده...

 

🔴 و مهمترین قسمت موضوع این هستش که ما اجازه دادیم این درخواست ها  بیاد! ما منظورمون این نبوده که وقت ما و توان ما و شرح وظایف ما را تغییر بدن...ما برنامه ریزی خودمون را داشتیم ...اونا ولی وارد این مرز و محدوده ما شدند...

 

مثال: 

به عنوان یه تازه عروس با جاری داریم گپ میزنیم ...جاری  شروع میکنه بدگویی  خانواده شوهر را میکنه و از بلاهایی که به سرش آوردن صحبت میکنه...ما سیگنال همدردی و صمیمیت میفرستیم و اظهار ناراحتی میکنیم...دل به دلش  میدیم و میگیم: 

وای چه آدمای بیخودی  هستند!

و همین حرف ما میتونه ریسک بزرگی باشه و یه جایی به گوش خانواده همسرمون برسه!

 

و کلی از این مدل مثال ها...

 

یه دوستی میگفت که خانواده همسرش بهترین بودند تو این سالها....بسیار خوش قلب و مهربون و با درک و طرفدار عروس و ...

میخوام بگم ما نتایج  خوب از خانواده همسرمون هم ممکن هست داشته باشیم اما ماهیت این موضوع بازم ریسک داره و با اما و اگر  همراه هست...

بنابراین من به عنوان یه خانم عاقل و دوراندیش باید به این نتیجه برسم که هم مکان (تجمع های فامیل های همسر) و هم مخاطب (فامیلهای همسر)، برای صمیمیت نمیتونن کاندید ما بشن ...

 

بنابراین درسته که صمیمیت راه ساده و دلچسبی هست، ولی عواقب و نتایج آن، میتونه به قدری وحشتناک باشه که این دلچسب و ساده بودن در برابرش کمرنگ و یا بی ارزش بشه...

 
به نظر من این رفتارها درسته:

 

 سعی کن تا زمانی که دعوت نشدی نری:

ممکن هست برخی عروس ها بگن که همسرشون مجبورشون میکنه برن و اگر نرن، دعوا میشه...من میگم عیبی نداره برو: چون مجبور هستی بری و شاید با مشاوره و تلاش نتونستی نظر همسرت را عوض کنی...برای  چنین موضوعی هم مشاورین، طلاق تجویز نمی کنند...به هر صورت باید تا جایی که میشه تلاش کرد)

 

✅ دست بده ولی روبوسی و  بغل و برخوردهای بدنی را انجام نده...این رفتارها، سیگنال صمیمیت با دوز بالایی ارسال میکنه و من ترجیح میدم فقط برای تبریک عیدها این کار انجام بشه...

 

✅ در جمع خانواده همسر، بیشتر شنونده باش مگر اینکه سوال ازت بشه...جواب سوال هایی که دوست نداری را هم محترمانه رد کن...

 

مثلا: گوشت و مرغ زیاد میخورید؟ در ماه چند کیلو؟ 

جواب: حقیقتا حساب کتاب نمیکنم

مثلا:مامانت عید جایی نمیره؟ 

جواب: حقیقتا نمیدونم هنوز که چیزی نگفته به من...

مثال: لباسای عیدت چند شد؟

نمیدونم حساب نکردم...این مانتو را هم اینترنتی با چند تا چیز دیگه خریدم یادم نیست چند شد...همسرم خرید ...

مثال: عید سفر میرید؟ 

جواب: حقیقتا هنوز تصمیم نگرفتیم

و..

 

✅ با لباس تو خونه نرو خونه شون...سعی کن لباس مهمونی  بپوشی....

 

✅ اگر در فرهنگ شون، وقتی مهمون میاد باید عروس کمک کنه و بقیه بشینن، همون اول خودشیرینی نکن و کوزت نشو چون تا آخرش همین نقش را بهت میدن...

اگر همه دارند کمک میدن، تو  در حد معقول و نه بیشتر از بقیه، انجام بده...

البته من معتقدم، میزبان صفر تا صد را باید انجام بده و از مهمون کار نکشه...ولی  شده خونه مادربزرگ خودم، صفر تا صد را انجام دادم چون مادربزرگم نمیتونه میزبانی کنه و به زور راه میره...

یا مثلا گاهی میری خونه مادرهمسرت و ایشون تنهاست و نشست و برخواست براش مشکل هستش، خب باید کمک کرد ...

از طرفی وقتی ما هر روز خودمون بدون دعوت میریم جایی، دیگه خیلی مهمون محسوب نمیشیم...یا وقتی همیشه ما مهمونیم و مادرشوهر همیشه میزبان هست هم نمیشه بگیم ما هیچ کاری نباید بکنیم(خونه ما نمیان و ما میریم همیشه)...

برای همین بود  که گفتم بدون دعوت نری، کار درستی هست...

 

✅ عبوس نباش...لبخند داشته باش...چهره مهربان بگیر ...ولی بخوای جوک بگی، یا مسخره بازی در بیاری، یا تو سر و کله هم بزنین و شوخی های فیزیکی و ... کنین، واردش نشو...

 

✅ سعی کن از کلماتی استفاده کنی که رسمی باشه...به جای تو بگو شما...به جای بگیر بگو بفرمایید...استدعا میکنم ...عذرخواهی میکنم ...جسارتا...

دقیقا همون کلماتی که در شرکت مون به کار  می بریم را گفتم...ولی لحن خودمونی تر ...

 

✅ سعی کن که به افراد جمع حس مثبت بدی...اگر رنگ مویی باشه بگو چه زیبا  شدین ...اگر تغییری رخ داده باشه بگو عالی شده...ولی منفی ها را نگو که باعث جبهه گیری و کدورت های بعدی نشی...

 

✅ اگر متلک و کنایه شنیدی، مقابله نکن...از مهارت های خودت استفاده کن ...به خودت مسلط باش و خودت را باور داشته باش و قدرت متلک ها و کنایه ها را ناچیز کن...

خیلی اوقات در جمعی بودم و کسی برای چزوندن، کنایه ای گفته...گاهی جوری رفتار میکنم که انگار نشنیدم...اینطوری باعث میشه طرف تیرش به سنگ بخوره...

کل کل کردن، باعث میشه وجهه آدم بیاد پایین... مخصوصا که طرف مقابل ما سطحش پایین باشه...کل کل باعث میشه که روی افراد به روی هم بازتر بشه و هیچ وقت هم این موارد، برنده ای نداره...در خانواده همسرمون و خودمون، هر گونه کل کل باعث میشه که یه چیزایی از دست بره...چون ما آدمهایی هستیم که بلاخره چشم تو چشم میشیم و غریبه نیستیم که بگیم تموم شد و رفت ...

 

✅ مثلا وقتی یک نفر تو جمع داره مدام برای زندگی تو و همسرت تصمیم میگیره (مثلا میگن با ماشین علی، عید بریم مسافرت)، همون موقع قرار نیست که مقابله کنی...وقت برای "وتو" کردن این تصمیمات هست...بذار بعدا با خود همسرت علی، گفتگو کنی...میدونین چرا؟ چون اونها بدون اینکه نظر تو را بپرسن تصمیم گرفتند ...پس لزومی نداره بخوای اونجا به زور مقابله کنی...تو هم تو خونه و زندگی مشترکت در غیاب اونها، برای زندگی تون تصمیم بگیر...

 

با من همراه باشین در قسمت بعدی و مثال های بیشتر

 

#خانمی_که_شما_باشی  #کاریزما  #صمیمیت    #10