Logo
دیجی بها

خانمی که شما باشی (قسمت دهم: اولین دیدارها)

Mahshid

 

📌 جلسه اول یا به قولی دیت اول

 

اینکه چی بپوشیم و چی بگیم را میذارم در پست بعدی... فعلا دو مورد بسیار مهم که در دخترها زیاد دیدم را میخوام براتون بگم:

 

❌ تصویر ذهنی ایجاد نکن

 

بدترین چیزی که تو دخترها وجود داره،تصویرسازی از ازدواج و پارتنرشون در دیدارهای اول هستش که به صورت غیر واقعیه...
مثلا میری اولین قرار و وقتی میای خونه، تا روز پوشیدن لباس عروسی را متصور میشی،در حالیکه قرار ملاقات تا جلسه حداقل پنجم، صرفا فقط قرار ملاقات و اشنایی مقدماتی هست فقط همین!...هیچ چیز دیگه ای نیست...
اولین روز دیدار هم فقط برای این هستش که از نظر ظاهری و لهجه  و بوی بدن و تیپ و اینها، بتونی طرف را بسنجی...

از هنر و یا شغل و یا هر مشغولیتی که داری کمی حرف بزنی و اونم حرف بزنه...یه سری حرف مقدماتی و تیتر وار...

بنابراین اگر از اون دسته دخترایی که خیلی تصویر سازی ذهنی داری، باید به ذهنت هشدار بدی که متوقف بشه

هر چقدر از معایب  این تصویر سازی بگم بازم کم گفتم...به ذهن تون یه سری تصویرها میدین که  واقعی نیست و رخ نداده اما ذهن تون متوقع میشه...اگر هر موردی در طول اشنایی رخ بده که خلاف تصویرها باشه، شما را ناامید و چه بسا افسرده کنه...خیلی هم دیده شده که پسر اصلا هنوز حرفی از ازدواج نزده ولی دختر تصورش کرده و اگر به نشدن برسه، دختر فکر میکنه که اون پسر گولش زده...در حالیکه ذهن دختر روی تصاویر ساختگی، اونقدر مانور داده که به عنوان واقعیت پذیرفته ....

خیلی زیاد دیدم این مورد رو...هم دخترانی که رفتند تو جلسات درست و حسابی آشنایی و پسری هم کفو و آدم حسابی اومده براشون...هم دخترایی که در روابط اشتباه قرار گرفتن...

دختری را میشناسم که با سن ۲۰ سال، عاشق یه مرد ۴۰ ساله شده بود...به قدری تصویر ذهنی قوی ای از ازدواج و بچه برای خودش ایجاد کرده بود که موقع کات، سالها در افسردگی بود...

اون آقا نه ازدواجی بود نه بچه میخواست نه اصلا این دختر را دوست داشت...صرفا برای چند بار خوشگذرونی و رابطه جنسی با این دختر ارتباط گرفته بود...

بعدش هم زده بود بلاکش کرده بود...این دختر چون روی تصاویر ذهنش زندگی میکرد، چند سال تلاش کرد که اون آقا را دوباره پیدا کنه و به دستش بیاره و از بلاک بودن خارج بشه ( با خط های مختلف ارتباط میگرفت باهاش)

هنوزم مهمترین سوالش اینه: چرا من را نخواست؟ من که میتونستم براش بچه بیارم؟ میخواستم بهترین زن بشم براش...چرا نخواست؟

خب همه اینها تصورات توئه نه اون مرد!

بعد از جلسه اول که میای خونه، باید به این فکر کنی که ایا طرف را می پسندی؟ اندامش، قدش، و نوع نگاهش و کلا ظاهرش چه حسی بهت میده؟ دخترهایی دیدم که اولین سوالشون اینه: آیا پسندیده شدم؟ وقتی فقط میخوای به هر قیمتی ازدواج کنی، دقیقا دنبال پسندیده شدنی...در حالیکه وقتی عزت نفست خوب باشه، انتخابگری...

اگر دیت اول حس منفی نداشتی بهش و تو سلیقه ات بود یا نزدیک به سلیقه ات، باید زمان بدی که ببینی اون پسر هم تو را پسندیده یا نه...این آمادگی را به خودت بده که پسند کردن دو طرفه است و اگر از طرف اون پسر منتفی شد، حس بی ارزشی نکنی...

من یه کیس ازدواج داشتم که جلسه اول یه بوی عجیبی از بدنش میومد...بوی عرق نه ها...یه بوی خاصی میداد که برای من دلپذیر نبود...اودکلنش هم با اون بو مخلوط بود و من از ترکیبش واقعا اذیت می شدم....
تحمل جلسه اول سخت شد...ولی ظاهر اون پسر خیلی خوب بود و غیر از بو، مابقی موارد برام اوکی بود...
اون بو باعث شد که من حس منفی بگیرم...یه جوری انگار دوست داشتم زودتر برگردم خونه و اون بو تموم بشه...
دختری که خودش را بشناسه و اولویت به خودش بده، به نظرم به این چیزای ظاهری همون اول دقت میکنه...چون قراره یه عمر باهاش زندگی کنی...خب وقتی تحمل طرف سخت باشه چطور میخوای حتی دستش را بگیری؟
یه موقع ادم بعد از ازدواج به چنین بویی برخورد میکنه اون فرق داره...باید برای حلش کاری کنی ...تلاش کنی راهکار بدی و با خوبی با همسرت مطرح کنی...
چون ازدواج قرارداد بزرگی هست و متعهد میشیم به هم کمک کنیم و هزینه های ازدواجم چه روحی چه مالی پرداخت کردیم...پس میریم سراغ راه حل...
ولی وقتی داری با طرف اشنا میشی، هنوز نه متعهدی نه قراردادی داری..‌.
خیلی از آدمها هم ظرفیت شنیدن نقد در چنین مسائلی را از طرف یه غریبه ندارن! یعنی مثلا اگر بهش خیلی قشنگ و با برخورد صحیح بگی که بو میدادی، احتمال اینکه تو را محکوم به وسواس کنه هست ...احتمال اینکه بدش بیاد و ۴ تا حرف بارت کنه هست...احتمال اینکه برگرده بگه اره ما با هم مچ نمی شیم و منم نپسندیدمت هست(مخصوصا آدم هایی که ترس از رهاشدگی دارند، وقتی حس کنند که ممکن هستش ترک شون کنی، زودتر خودشون ترکت میکنند...زودتر کات میکنند که حس بد نگیرند و نمیذارند تو بهشون بگی نه و زودتر میگن که نه گفتن از سمت اونا باشه و پیروز ماجرا باشن:))

بنابراین اگر به نرمال بودن کیس مورد نظر مطمئن هستین و از قبل یه کمی شناخت دارید ازش، میتونین مشکل را باهاش در میون بذارید...
مثلا بگین اندام و ظاهر شما خوبه ولی استایل کردن تون خیلی بهتر میتونه باشه ...

خلاصه وقتی رسیدم خونه، پیام داد و سر صحبت باز شد و  مایل به ادامه آشنایی بود و میخواست جلسه بعدی را بذاریم...
بهش با لحن خوبی گفتم:
ظاهرتون و استایل تون عالی بود و ممنون از وقتی که گذاشتین و جلسه خوبی بود ...فقط یه بوی خاصی بود که برای من خوشایند نبود و  وسواسم نیستم که بگم از وسواس هست...میتونم بپرسم که ادویه خاصی مصرف میکنین؟ یا نوشیدنی ای چیزی؟

اون پسر گفت بله من گاهی خیلی کم مشروب میخورم و احتمالا این بو به همین دلیل بود و دو روز پیش نوشیده بودم و سعی میکنم دفعات بعدی ننوشتم و بخواین ترک میکنم و ...

خلاصه اینکه ادامه ندادم چون مشروب خط قرمزم بود ...شاید بگین شاید واقعا دوستت میداشت و ترک میکرد...بله شاید! ولی من طبیب فردی که سالها سبک زندگی اش نوشیدن بوده، نمیتونم باشم ...

بعد از تصویر سازی، مورد دوم که بسیار مهم هست، همین طبابت افراده...

 

❌ طبابت نکنین

 

در رابطه های آشنایی قبل از ازدواج، فکر نکنین شما باید اعتیاد آدم ها را ترک بدین...فکر نکنین باید بسازیدش...فکر نکنین آدم عصبی را شما باید باهاش سازگاری کنین تا خوب بشه یا خوب بمونه....

من همیشه میگم که "عشق" معادلات را به هم میزنه...خودمم عاشق شدم...با وجودی که عاشق شدم میتونم با صراحت بگم که هیجانات اوایل آشنایی روزی فروکش میکنه و افراد شاید دوباره دنبال همون هیجانی مثل مشروب بگردند...ما نمیدونیم چی میشه و خیلی ریسک هستش...آیا هیجانات اوایل ازدواج که فروکش کرد، اون آدم وارد تعهد و اراده میشه؟ یا چون به دستت آورده خیالش راحته و میره سراغ هیجانات و تفریحات قبل از ازدواج؟

طبابت در رابطه های آشنایی، بسیار بسیار ریسک داره و عقل سلیم اصلا نمی پذیره...مردی که برای ازدواج تصمیم میگیره، باید قبل از دیدن کسی، کارهایی که به ازدواج آسیب میزنه را با میل خودش ترک کنه نه با هیجانات دیدار شما...

من یه کیس ازدواج داشتم که از اقوام بود دو سه روز یه بار سیگار میکشید...گفت ترک میکنم...همین اواخر تو یه دورهمی دیدمش و سالهاست ازدواج کرده و سیگارش بیشترم شده! دو نخ تو مهمونی کشید!

 


#دیت_اول  #آشنایی_قبل_از_ازدواج #10