Logo
دیجی بها

ادامه روند آشنایی(قسمت 4)

Mahshid

 

 

 بعد از جلسه اول، من پیگیری نکردم و پیامی بهش ندادم ...

فرداش پیشقدم شد و نظرم را پرسید... 

مثل قبل، تعریف و تمجید و شکسته نفسی های الکی نکردم ...گفتم به شناخت بیشتری نیاز هستش و جلسه اول جلسه خوبی بود و ظاهرا می تونم ادامه بدم ...

بهم گفت باشه پس ادامه میدیم ...

من حقیقتا دختر رستورانی بودن را منطقی نمی دونم...

منظورم این دخترایی که باید تمامی جلسات آشنایی را تو کافه و رستوران باشند ...معتقدم شناخت زیادی هم حاصل نمیشه ...ما باید معاشرت کنیم و تو فضاهای مختلف طرف مون را بشناسیم...البته فضاهای امن ...

اکثرا کوه صفه قرار می ذاشتیم و در حین کوهنوردی، با همدیگه صحبت می کردیم...

یه روز به من گفت که می خواد بره دنبال خاله اش فرودگاه ...اما نگفت خاله اش از خارج میاد و ...

من بعدا فهمیدم فامیل های نزدیک زیادی تو خارج داره... 

آدمی بود که به "اندازه" تعریف می کرد و چیزایی که لزومی نداشت برای مخاطب را نمی گفت تا زمانی که ازش پرسیده می شد...

من این رفتار را دوست داشتم ...چون هیچ وقت از موضوعات برای نمایش و امتیازگیری از جمع،  استفاده نمی کرد... من کیس هایی داشتم که جلسه اول می رفتن بالای منبر و کلی از خود تعریف می کردند و نمی ذاشتند تو هم حرفی بزنی و اجازه نمی دادند آشنایی دو طرفه باشه ...این را نمی پسندیدم...

موقع خوردن صبحانه یا عصرانه در کوه صفه متوجه شدم خصوصیات خوبی داره:

 

✔️ مثلا غذای باقیمانده را دور نمی ریخت ...

✔️ خورده های نون را جمع می کرد و تو زباله نمی ریخت ...

 

اینها خیلی برام با ارزش بودند ...تو جامعه اینجور جا افتاده که اینها نشونه خساست هست...یا اگر بشقاب غذات را تا آخر بخوری، نشونه بی کلاسی هست...

خلاصه من وقتی می رفتم کوه، مثل وقتی نبود که می رفتم رستوران یا مهمونی یا عروسی...

 

✔️با لباس ورزشی و کوله می رفتم...

 

✔️آرایشم میشد یه ضد آفتاب رنگی و یه رژ نهایتا .....

 

✔️ اینکه یه خانم بفهمه هر جایی نباید آرایش غلیظ داشته باشه به نظرم خیلی مهم و بالغانه است...

 

✔️ و اینکه به خودت اهمیت بدی  و آفتاب سوخته نشی و نقاب بزنی و دستکش هم خیلی مهم است...

 

✔️ تقلید از دیگران نمی کردم که بخوام غذا و یا خوراکی اونچنانی ببرم یا به سبک دیگران باشم...اون چیزی که خوشم می آمد و دوست داشتم را می بردم و با عشق میذاشتم تو سفره ...مثلا اگر املت قرار بود صبحانه بخوریم،  من فلفل دلمه ای یا  زیتون یا کاهو اگر داشتیم می بردم...به این سه خوراکی،خیلی علاقه دارم ...برام مهم نبود که آدمها بگن : آخه کی زیتون و یا کاهو و فلفل دلمه را صبونه میخوره ...

 

✔️ عجول هم نبودم ولی فس فسی هم نیستم... یه جوری که دیگران وقتی نگام کنند، به آرامش دعوت می شن ...

 

✔️ آروم غذا خوردن...سکون داشتن موقع سفره انداختن و عجله نکردن ...با آرامش خورد کردن سبزی ها و ...

 

✔️ دیگران هر چی بخوان عجول باشند هم من کار خودم رو می کنم...هیچ وقت با سرعت دیگران منم سرعتم را نمی برم بالا ...البته تو کوهنوردی بله باید همگام بشم و عقب نمونم چون عقب افتادن می تونه خطرناک باشه...ولی تو چیزایی که عجله لازم نیست، اصلا عجله نمی کنم.

 

✅ رفتارهای درست خودتون را به دیگران دیکته کنین نه مثل خمیر شکل دیگران بشین.

 

#مهرطلبی  #منِ_ارزشمند  #استایل_مناسب

 #دوران آشنایی  #مهشید  #ازدواج   #قسمت #3