Logo
دیجی بها

گاو در جاده

Mahshid

 

 

وقتی میخوای تغییر کنی، با مردم و  اطرافیانت چالش هایی داری و خیلی هم طبیعی هست...

مثلا اگر اون دختری بودی که همیشه دل خوش خنک بودی و تایید طلب، حالا اگر بخوای "منِ بهتری" بشی، دیگران میگن: 

اوه چه جلافتا :) 

این جنگولک بازیا چیه ؟

این اداها چیه؟

دُم درآوردی؟

و...

برای تغییر باید مِلو تغییرات را نشون بدیم تا دیگران حس ناامنی نکنند ...

زمانی که درگیر رشد درونی هستیم، خیلی بده که بخوایم تازه جنگ بیرونی را هم مدیریت کنیم(ارجاع به حرکات انقلابی ممنوع)

من حرکات ملو را سالها قبل زدم و رشد کردم و از زندان تاریک بیرون اومدم و شکوفا شدم...

قصرم را ساختم و... چیزای زیادی را تجربه کردم..کیف های زیادی بردم ...

مهشیدی شدم که بلد شد بدون پول هم خوب و فَربِه زندگی کنه....با پول و امکانات فقط مهشید پول دارتری شدم ولی شخصیتم همون زمان بی پولی ساخته شد...

با همسرم حس امنیت و عشق بیشتری کردم ولی من قبل از ایشون ساخته شده بودم...مجردی خوبی را هم سپری کردم...

سرزمینم را ساخته بودم و در این سرزمین آدمهای درستی را راه دادم...

اما میخوام چالش ها را براتون بگم...

مردم اینطوری هستند که:

چون از فلان خانواده هستی پس حق نداری فلان موقعیت را داشته باشی...

چون قبلا اون خواستگاره که تحصیلات نداشته را داشتی، پس لیاقتت همونه و حق نداری بخوای یکی با فلان تحصیلات و موقعیت بیاد سراغت(ذهن شون روی همون سکانس قفل میشه و نمیتونن نوع دیگه فکر کنن)

چون پول نداری پس نباید فلان جا باشی...

چون فلان موقعیت بودی پس باورپذیر نیست الان در این موقعیت بهتری باشی و....

مردم میگن همه اش شانسه...چون عادت ندارند افراد رشد یافته را ببینند و...

باورهای ذهنی افراد، زندگی شون را می سازه...

خواستم بگم که اگر در موقعیت رشدی، خیلی هجمه دریافت میکنی ...اگر این روزها هجمه دریافت کردی، حتما به خودت هدیه بده...چون در جای درست ایستادی...

پس از رشد، به قدرت عجیب تری دست پیدا میکنی که احتمالا نمی تونی الان این قدرت را درک کنی...خیلی ها درکی ازش ندارند ...صاحب عزت نفس بسیار زیادی میشی...

قدرت اینه: وقتی فردی تمسخر بکنه و یا توهین و تحقیر کنه، اگر در جمع مهمی باشی، کوبنده بدون اینکه لکنت زبون بگیری از خودت دفاع میکنی و قاطع جمع را ترک میکنی و بعدشم حرفا رو میندازی سطل زباله... و اگر جمع مهمی نباشه حتی جواب هم نمیدی(مثل متلک های خیابونی که رد میشی ازش)

حرفای دیگران در تو موثر نیست...

من این چند وقتی که وبلاگ زدم برام خیلی این رشد بیشتر مشخص شده ...

حتی دو ثانیه هم ذهنم درگیر نمیشه...حقیقتا فکر نمی کردم رشد، آدم را به این جا برسونه...فکر میکردم آدمها بلاخره ناراحت می شن ولی میتونن ناراحتی را مدیریت کنند یا کمتر ناراحت بشن...اینکه ناراحتم نشیم برام خیلی عجیب بود و حس خوبی داشت ...

برای مخاطبین این وبلاگ، چنین حسی را از خدا میخوام...برای تویی که داری میخونی و زخمی داری و رو به رشدی و من بهتری داری میشی...

یکی از مدیران رده بالا در جمعی یه سوالی پرسید: اگر سوار ماشین تون باشین و یه ماشین مدام کنارتون شروع کنه لایی کشیدن چه میکنین ؟ جمع گفتند کاریش نداریم...مدیر گفت اگر فحش بده چی؟

همین طور مدیر داشت اوضاع سخت تری را تصویرسازی میکرد و جمع دیگه به جایی رسیدند که گفتند گیرش میاریم و از ماشین پیاده اش میکنیم و کتکش میزنیم:)

مدیر گفت تو جاده هستی داری میری سفر، یه عده گاو تو جاده و دارند رد میشن، بوق میزنین براشون؟ میرین یقه گاوا را می گیرین؟ می زنیدشون؟

نه!

اینا گاو هستند و باید صبر کنین رد بشن:)

گاوهای زندگی مون هم همینن ...

اجازه بدین گاوها از جاده رد بشن