Mahshid
من این سوال را میخوام کلی تر و جامع تر جواب بدم:
🔔 هر بار که خودت را مقایسه کردی مطمئن باش با ذهن شرطی ات داری زندگی می کنی و این تحمیل جهان به توست...
👈 یه نظری این اواخر در مورد خودم گرفتم و دقیقا زد تو خال:
گفت که مهشید تو روانشناسی نخوندی ولی همون چیزایی که از استاتیدت یاد گرفتی را به خوبی استفاده کردی تو زندگیت...
این بهترین توصیف از دانش من در این وبلاگ بود...ادعایی که همیشه داشتم این بوده که من متخصص و درمانگر و روانشناس نیستم ولی پای درس اساتید نشستم...
من اصلا نمی تونستم روانشناسی بخونم چون رشته مورد علاقه من کامپیوتر بوده...روانشناسی چاشنی قشنگ زندگی بوده برام...
من مباحث را از نگاه خودم بالا و پایین میکنم و تحلیل میکنم و به نتیجه می رسونم ...
اما توصیفات این مدلی هم هست ازم:
مهشید تو خیلی دستاورد شغلی و کاری و ورزشی و ... داری برای همین روی اینا اعتماد به نفست خوبه ...بله بله اینم قبول دارم✅
ولی خیلی موارد هم نداشتم و میتونست باعث خونه نشینی ام بشه...
میدونین چیه؟ در همه آدمها یه مواردی هست که نهفته است و چون شکوفا نشده، تیک دستاورد هم نمیخوره روی اون...
میگن وقتی می میری، ورژنی از خودت را بهت شون میدن که میتونستی بشی ولی نشدی! و این حسرت برانگیزترین حس هست...
حالا سوال اینه:چی باعث میشه که نهفته های درون ما، شکفته نشه؟
ذهن شرطی ما باعثش هست.
👈ذهن شرطی یعنی:
در دنیا یه سری موارد دیده ایم و ذهن مون طبق همون ها هم به نتیجه می رسه...
مثلا: اگه پول باشه من میتونم همه کاری بکنم ولی پول نباشه هیچ کاری نمی تونم بکنم!
در واقع مقایسه های اشتباه و تقلیدهای اشتباه، اسمش میشه ذهن شرطی.
واقعا پول نباشه هیچ کاری نمیشه کرد؟
جواب شما چیه؟
پول اگر نباشه یه کار میشه کرد! پول سازی کرد!
جواب مسخره ای بود؟ اگر به حس مسخره بودن این جواب رسیدی، مطمئن باش ذهن شرطی ات نظر داده.
اولین قدم برای اینکه ما بتونیم به حس بهتر یا به قولی منِ بهتر برسیم این هستش که تمام شرط های ذهن مون را پاک کنیم و با خودمون صادق باشیم:
دنیا را ول کن؛
همه الگوهای شکست را ول کن؛
همه آدمهای موفق و الگوهای موفقم ول کن؛
فقط یه نکته را از من داشته باش و برو جلو!
کاری که خودم کردم را دارم میگم...درمان از همین سوالات و جواب ها و شناخت درون هست:
من چی هستم؟ جواب: یه آدم ناکارآمد به درد نخور!
به چی علاقه دارم؟ جواب: به موسیقی و رقص و آشپزی و ورزش و کوه و ...
چیکار میتونم بکنم؟ غیر از ورزش تو خونه و کوه، بقیه اش پول میخواد...
پول از کجا بیارم؟ باید برم سرکار...
اینها پرسش و پاسخ های صادقانه من در تایمی از زندگی ام بوده ...
خیلی کلیشه ای هست ولی تو همین جواب دادن ها، شما سعی کن یه جوابی بدی ک مثالی از دنیا و بقیه نباشه! با ذهن خودت جواب بده...
میدونی وقتی محدودیت های ذهنی ات و مقایسه ها و تقلیدها را از روی ذهنت برداری، دیگه سایه های دیگران نمی افته روی تو ...ذهن شرطی همین طوری ایجاد شده...سایه های این مدلی افتاده روی اون...
ذهنت شرطی نباشه، اون وقت واقعی میتونی خودت و ضعف هات و علایقت و راه کارها را کشف کنی...
به من میگی: مهشید هنر کردی!؟ خوب معلومه وقتی میگی "پول ندارم چی کار کنم؟" جوابش میشه که "باید برم سرکار" !!! کو کار؟ چطوری برم؟ و ...
میدونین نکته این ماجرا کجاست؟
اینجاهای توضیحات من خیلی خیلی دلی هست و عمیق...چیزی که آدمهایی که راهی را رفتن و موفق شدند، ته دل شون دارند ولی نمی تونن بگن و یا وقتی میگن، کلمات درستی براش ندارند...چون اینها حسی هست و توضیح حس ها، خیلی سخته...
مثلا وقتی میگم من برام مهم نیست که فلانی چی میگه، اگر شنونده این نظرم یه آدمی باشه که حرف مردم براش مهمه، پیش خودش نمیتونه باور کنه...یا اگر باور کرد نمی دونه چطور میشه به جایی رسید که حرف مردم براش مهم نباشه...این ها نتیجه تمرین هست ولی یه چیزی ته دلت جا افتاده که روی اون قوی شدی...اینو میخوام جا بندازم برای تویی که داری میخونی...
دارم سعی میکنم حسم را انتقال بدم که خواننده این مطلب قشنگ حسش کنه...جایی از خودم را میخوام بهتون نشون بدم که کشفش کردم، رفتم و موفق شدم...
نقطه شروع مهشید روی عزت نفس+اعتماد به نفس+ من بهتر!
جایی از درون من که در درون همه آدمهای دنیا هست و نسل های بعدی هم دارند و نسل های قبلی هم داشتند و تو هم داری! اما نگاهت بهش شرطی هست و این همه کار را خراب میکنه!
وقتی مسئله اینه : من پول ندارم!
✔️ جواب فقط همینه: باید برم سر کار!
❌ جواب اینها نیست:
پارتی ندارم!
زیبا نیستم!
و...
ذهن ما روی الگوهای منفی اونقدر مانور میده که هیچ تلاشی دیگه نمیکنیم، متوقف میشیم...
همین اواخر دیدم یه دختری پول میخواست و رفته بود مصاحبه و بهش گفته بودند منشی و 9 میلیون حقوق...
حقوقش بهتر از صفر تومن بود نه؟
اما خودش را مقایسه کرده بود با یه دوستاش که تازه رفته سرکار و بیشتر میگیره...این دختر همین طور بیکار مونده بود تو این دو سال چون الگوی ذهنی اش شده بود دوستش...
سوالم اینه که چرا شما نباید بشی یه منشی پر قدرت با 9 تومن که پس فردا خواستی از شرکت بری، مدیر عامل بهت بگه: چند میخوای تا بمونی؟
چرا فکر میکنی هر چیزی باید مثل بقیه و از راه بقیه برات رخ بده؟
شاید قراره من 4 ماه بشم منشی و بعد از چهار ماه، با تماس هایی که جواب دادم و یا مکاتباتی که تو شغلم داشتم، 30 تا شرکت دیگه را بشناسم که اونا هم من رو تو این 4 ماه شناختن و بعد از چهار ماه میتونم هر کدوم شون را انتخاب کنم...
من اولین روزی که رفتم کارآموزی تو یه شرکت...سنم 17 بود و تجربه هیچ کاری نداشتم...با دوستم رفته بودیم و هر دو به پول نیاز داشتیم...
بعد از مصاحبه، من انتخاب کردم که برم تو این شرکت و دوستم انتخاب نکرد و مسیر پیشرفت ما تغییر کرد!
اون تا مدتها شاغل نشد و ازدواج کرد و تازه اون تایم ها سرکوفت هم می زد که چرا 8 ماه بیگاری ازت می کشن!
من در این شرکت 8 ماه حقوق نگرفتم ولی 8 ماه کار یاد گرفتم ...8 ماه روابط عمومی ام بهتر شد...8 ماه فهمیدم چیزی به اسم SQL هست که داده ها را نگه میداره تو برنامه نویسی؛ ولی من بلدش نیستم اما دوستش دارم...حتی باعث شد مدیرم توبیخم کنه چون من کارآموز بودم ولی داشتم تو SQL میچرخیدم...وقتی گلایه کرد گفتم ببخشید من بهش علاقه مندم و گفت خب بیا تو بخش برنامه نویسی...
یعنی علاقه ام را کشف کردم و 8 ماه مفیدی را گذروندم و باعث شد برنامه نویس بشم...باعث شد رشد کنم و پول در بیارم...
تمامی عزت نفس پودر شده ما از همین مقایسه هاست..فرسوده مون می کنه...
زوم شدن روی بقیه واقعا انرژی ات را می گیره...
همین وبلاگ زدن: من میتونستم راه و روش بلاگرای اینستاگرام را برم..پولسازه، سریع به هدف میرسی...فالور میگیری و...
ولی من دوست نداشتم! من دوست دارم راه و روش خودم را بگم و زن های بالنده تحویل بگیرم...دوست دارم برسونم شون ته اعماق وجودشون تا خودشون را کشف کنند...این مدل بلاگری در جهان امروزی سخته! فکر میکنید نمیدونستم سخته؟ چرا میدونستم!
من انتظار بازدید زیادی فعلا نداشتم و میدونم مخاطبینم آدمهای فرهیخته و تحلیل گر و رو به رشدن ...اینجا میخواستم دلی باشه و خونه مجازی ام باشه...ولی خیلی زود جالبه که 1K بازدید گرفت! یه برند ضد آفتاب بهم پیشنهاد تبلیغ داد!
خودت را کشف کن و این کشفیات الزاما شبیه من و ما نیست ...امضای خودت زیر کارهاته ...
الان همه دارند فیلم میگیرند و میکاپ می کنند و نصیحت می کنند (من نقدی هم ندارم بهش) ولی این کار من نیست..."با من آماده شو بریم فلان جا" کار من نیست و علاقه مند نیستم بهش...
امضای منم زیر همین وبلاگمه ...برای خیلی ها دوست داشتنی نیست خب نباشه! من اینجا حالم خوبه و مخاطبین خودم را جذب میکنم...مخاطبینی که یا دوست دارند رشد کنند و یا رشدشون را به بقیه بگن و حس خوب بدن و خساست در دادن اطلاعات نداشته باشند...تنگ نظر نباشن و ...
دو شب پیش یه تاپیکی بر ضد خودم دیدم، باعث شد بازدید وبلاگم رکورد بزنه! میدونین میخوام چی بگم؟
میخوام بگم که تو راه خودت را برو و بهترین خودت بشو ..تو این راه خیلی ها دوستت دارند و خیلی ها ندارند...اونایی که دوستت ندارند و روت زوم می کنند هم میتونه باعث تبلیغ و رشدت بشن:)
اینقدر فکر نکن که بقیه با چه سرعتی رفتن و رشد کردند و منم باید از همون راه برم!
تو تویی! و اونا "تو" نیستند!
نمیگم راه های مردم برات الگو نباشند نه! راه های آدم ها را رصد کن ...شاید اونها میانبر های خوبی هم یادت بدن، ولی همین میانبر را هم تو باید تنهایی بری! شاید قرار باشه تو همین میانبر، آب بخوری و اون آدم هیچی نخورده! می دونین چی میگم؟ راه تو الزاما دقیقا شبیه اونا نیست؛
باور کنین همین جایی که سر زدی به خودت، شروع تمام شفاهای زندگی ات میشه...جایی که شکوفایی ها رخ میده و ورژن یکتایی از یک آدم در جهان متولد می کنی...
اضافه تر:
شاید این پست را راحت ازش بگذری، ولی من سخت نوشتمش...نوشتن حس های درونی، خیلی سخت هست...وقتی دکمه "انتشار را زدم" نفس کشیدم چون این پست خیلی خیلی ادیت خورده تو این دو روز...
#مقایسه #من_بهتر #تقلید #ذهن_شرطی #سوال_جواب